بهروز وثوقي در فيلم جديد قبادي
۱۳۸۶ تیر ۲, شنبه ۲۱:۴۵ By Hamedan , In old vr site
امید معماریان
بهروز وثوقی، از مشهورترین هنرپیشههای همه ایام سینمای ایران، در فیلم جدیدی از بهمن قبادی که به زودی در ترکیه کلید میخورد، جلوی دوربین خواهدرفت. او که با تئاتر "با ماهواره باعشق"، دو تور در اروپا را به همراه هوشنگ توزیع هنرمند ایرانی مقیم آمریکا اجرا کرده، با آمادهشدن نمایش تازه وی در ماه مارس، بار دیگر راهی صحنه تئاتر خواهد شد.
اما فیلم برای بهروز وثوقی همچون آب حیات است. بهروز که در مرز هفتاد سالگی به سرمیبرد، همچنان چالاک است. از گذشته مانند حال حرف میزند و برای آینده برنامههای زیادی دارد. از استقبال ایرانیان ساکن اروپا از نمایش آخرش، خیلی خوشحال است و حسابی درگیر شکل گرفتن کاراکتر نقشی است که قبادی به او خواهد سپرد. میگوید که طی چند وقت اخیر پیشنهادهایی برای بازی درفیلمهای ایرانی به او شده، اما تنها فیلمنامه قبادی را پسندیده است. قبادی برای او داستانی تعریف میکند و بهروز هم از آن خوشش میآید.
الان مشغول چه کاری هستید؟ فیلم با قبادی؟
خبر داشتید یک کار تئاتر کردیم با آقای توزیع که تقریبا مراحل آخرش را میگذراند، که من هم در آن خواهمبود.
علاوه بر قبادی پیشنهاد دیگری هم به شما شده است؟
کارگردانهای دیگری هم هستند. کسانی که کمابیش نمیشناسم، اما کارهای موفقی داشتهاند. عدهای هم که میشناسم، چون من نمیتوانم به ایران بروم، عملا پیشنهاد نمیدهند. چون الان درایران داستانها محدود و آزادی عمل برای کارگردان و هنرپیشه وجود ندارد. البته این محدودیت زمانی هم که در ایران بودیم به شکلی در اداره سانسور [ممیزی] وجود داشت، اما نه مانند الان. آن موقع به نحوی بود که از کارها یک مقداری جلوگیری میکرد و لطمه میزد.
بعد از مدتها بالاخره با تئاتر موفقی روی صحنه رفتید. چند برنامه اجرا کردید؟
در تور اول اروپا 25 اجرا داشتیم، بیشتر شهرهای آلمان، فرانسه سوئد، هلند و در مجموع خیلی استقبال شد. به همین دلیل تور دوم را از ما خواستند که فکر میکنم بینظیر بود. چون خیلی از کسانی که دیدهبودند، دوباره آمدند و با خود کسانی را هم آوردهبودند.
صحنه ای از نمايش ماهواره با عشق
وقتی عکسهای اجراهای مختلفتان را دیدم از این همه استقبال متعجب شدم. چه رازی در این استقبال وجود دارد؟
شاید چون در طی 27 سال گذشته کارهای چشمگیری نکردهبودم و کارهایی که کردهبودم در فیلمهای آمریکایی چندان دلچسب نبود مردم کنجکاو بودند که ببینند چه میکنم. این تئائر برای من مبارزه تازهای بود. در فیلمهایی که بازی کردم معمولا طنز زیاد بود اما نه به این شکل. در مجموع میخواستم خودم را امتحان کنم که خیلی موفقیتآمیز بودم.
کار با هوشنگ توزیع چهطور بود؟
توزیع به هرحال از هنرمندانی است که خوب درخشیده و به خاطر کارگردانی و نوشتههاش، خودش را از سایرین جدا کرده. من در طول مدتی که آمریکا آمدهام، پیشنهادات تئاتری داشتم، اما دلخواهم نبود. اما وقتی توزیع پپشنهاد کرد به نظرم رسید که میتواند جذاب باشد و قبول کردم.
گفتید که برای کار نمیتوانید به ایران برگردید. چرا؟
دلیلش خیلی زیاد است... یکی از دلایلی که فکر نمیکنم باید بگردم سر ماجرای کتاب است. کتابم قرار بود درایران چاپ شود. اما وزارت ارشاد بعد از یک سال بررسی با اینکه چیزی برای سانسور پیدا نکرد به این نتیجه رسید که اجازه چاپ ندهد. فکر کردم برای خودم من باید مسالهای باشد که چاپ نکردند. گفتم صبر کنم و ببینم کار به کجا میرسد. البته فقط موضوع کتاب نبود. قبل از کتاب هم مسائل دیگری بود از جمله همه چیزهایی که از من در چهل سال گرفتهشده و به هر حال به مصرف رسیدهاست.
خیلی از هنرمندان بهرغم مشکلاتی که وجود دارد به ایران برگشتهاند. با وسوسه برگشتن چه میکنید؟
بعد از رد شدن مجوز کتابم، گفتم شاید موقع مناسب برگشتن به ایران نباشد. موضوع دیگر احساس امنیت و احساس نزدیکی با همکارهای خودم و محدودیتهایشان است. اگر نه به قول یکی از دوستانم من بیشتر از هر آدم معمولی وطنم را دوست دارم، چون آنجا به دنیا آمدم و رشد کردم و شکوفا شدم و در هر قسمتی از خاک وطنم فیلمبرداری کردم و آرزو میکنم که آنجا باشم. من فوت پدر و مادرم را ندیدم و آرزو دارم که یک روز سر خاکشان بروم. دوست دارم یک روز برگردم و با همه چیزهایی که اخت و الفت داشتم احساس نزدیکی بکنم. درضمن فکر میکنم موقعیت هر کسی فرق میکند هر کسی موقعیت خاصی دارد و بعد هم تا جایی که خبر دارم برگشتن آنها برگشتن مناسبی نبوده چون اجازه کار ندارند یا کارهای رقیق و ضعیف میکنند که در فکر و خواست من چنین نوع کاری وجود ندارد. و به همین خاطر به فکر موقعیت مناسب هستم...
شاید چون در طی 27 سال گذشته کارهای چشمگیری نکردهبودم و کارهایی که کردهبودم در فیلمهای آمریکایی چندان دلچسب نبود مردم کنجکاو بودند که ببینند چه میکنم. این تئائر برای من مبارزه تازهای بود. در فیلمهایی که بازی کردم معمولا طنز زیاد بود اما نه به این شکل. در مجموع میخواستم خودم را امتحان کنم که خیلی موفقیتآمیز بودم.
کار با هوشنگ توزیع چهطور بود؟
توزیع به هرحال از هنرمندانی است که خوب درخشیده و به خاطر کارگردانی و نوشتههاش، خودش را از سایرین جدا کرده. من در طول مدتی که آمریکا آمدهام، پیشنهادات تئاتری داشتم، اما دلخواهم نبود. اما وقتی توزیع پپشنهاد کرد به نظرم رسید که میتواند جذاب باشد و قبول کردم.
گفتید که برای کار نمیتوانید به ایران برگردید. چرا؟
دلیلش خیلی زیاد است... یکی از دلایلی که فکر نمیکنم باید بگردم سر ماجرای کتاب است. کتابم قرار بود درایران چاپ شود. اما وزارت ارشاد بعد از یک سال بررسی با اینکه چیزی برای سانسور پیدا نکرد به این نتیجه رسید که اجازه چاپ ندهد. فکر کردم برای خودم من باید مسالهای باشد که چاپ نکردند. گفتم صبر کنم و ببینم کار به کجا میرسد. البته فقط موضوع کتاب نبود. قبل از کتاب هم مسائل دیگری بود از جمله همه چیزهایی که از من در چهل سال گرفتهشده و به هر حال به مصرف رسیدهاست.
خیلی از هنرمندان بهرغم مشکلاتی که وجود دارد به ایران برگشتهاند. با وسوسه برگشتن چه میکنید؟
بعد از رد شدن مجوز کتابم، گفتم شاید موقع مناسب برگشتن به ایران نباشد. موضوع دیگر احساس امنیت و احساس نزدیکی با همکارهای خودم و محدودیتهایشان است. اگر نه به قول یکی از دوستانم من بیشتر از هر آدم معمولی وطنم را دوست دارم، چون آنجا به دنیا آمدم و رشد کردم و شکوفا شدم و در هر قسمتی از خاک وطنم فیلمبرداری کردم و آرزو میکنم که آنجا باشم. من فوت پدر و مادرم را ندیدم و آرزو دارم که یک روز سر خاکشان بروم. دوست دارم یک روز برگردم و با همه چیزهایی که اخت و الفت داشتم احساس نزدیکی بکنم. درضمن فکر میکنم موقعیت هر کسی فرق میکند هر کسی موقعیت خاصی دارد و بعد هم تا جایی که خبر دارم برگشتن آنها برگشتن مناسبی نبوده چون اجازه کار ندارند یا کارهای رقیق و ضعیف میکنند که در فکر و خواست من چنین نوع کاری وجود ندارد. و به همین خاطر به فکر موقعیت مناسب هستم...
اهدای جایزه ویژه"کوروساوا" توسط عباس کیارستمی به بهروزوثوقی
به خاطر سالها تلاش درسینمای ایران درجشنواره فیلم سان فرانسیسکو، سال 2000
الان گذرنامه ایرانی دارید؟
بله اتفاقا چند وقت پیش بود که پاسپورتم را تجدید کردند و کارت ملی برایم فرستادند و شناسنامه.
بهروز وثوقی الان در آمریکا چه میکند؟
زندگی معمولی خودم را دارم. مطالعه میکنم از تمام اتفاقاتی که در مملکتم میافتد باخبرم، نگران مملکتم و جوانانش هستم. دلم میخواهد مملکتم مثل همه کشورهای مترقی دنیا در جایگاه خود قرار بگیرد و جوانهایمان که میخواهند، از مملکت درست استفاده کنند و سازندگیاش بیشتر باشد و البته به کارهایی که به من پیشنهاد میشود فکر میکنم که کدام بهتر است...
بعضیها معتقدند که در کتابتان به برخی از اتفاقات بهصورت جدی نپرداختید. از جمله موضوع "انقلاب" و خانم "گوگوش". آیا میخواهید به این موضوعات در کتاب دیگری بپردازید؟
اگر کتاب دیگری بنویسم باید به مسائل دیگری بپردازم. من میخواستم دراین کتاب، فقط پشتصحنه برخی فیلمهای اثرگذاری که بازی میکردم را بنویسم بنابراین از خیلی مسائل گذشتم تا به این موضوعات بپردازم. فکر میکردم زندگی خصوصي افراد شاید برای افراد به خصوصی جالب باشد اما برای مردم زندگی کاری من جذاب است. ایمیلهايی که دریافت میکنم شاهد این مساله است که این موضوع برای مردم جذاب است.
و انقلاب که زندگی شما را دگرگون کرد؟
راجع به انقلاب چه میتوانستم بگویم؟ که یک اتقاقی در ممکلتم افتاده؟ و من آنجا نیستم که ببینم چه اتقاق افتاد. اما آنچه که میشنوم آدم را اذیت میکند. در واقع دلیلی نداشتم که راجعبه انقلاب صحبت کنم. چون بعد از انقلاب من کار بخصوصی نکردم که بخواهم در مورد آن صحبت کنم و مثلا با مطلاعه این کتاب افرادی که علاقهمند فیلم قیصر هستند، میتوانند ببینند که فیلم چگونه ساخته و ماندگار شد. اول کتاب هم گفتم این کتاب برای همه نیست، برای کسانی است که کارهای من را دوست داشتند و میخواهند این کتاب در آرشیو خانهشان باشد. اگرچه هر خوانندهای میتواند ایرادهای خودش را به کتاب داشتهباشد.
ممکن است کتاب دیگری بنویسید؟
هیچ بعید نیست و در فکرش هستم که یک کارهایی بکنم. یکی از آرزوهای من این بود که فرصتی به من دادهمیشد که میتواستم در ممکلت خودم برگردم و 30-40 سال تجربه خود را در اختیار جوانان بگذارم و تقدیمشان کنم.
به نظر شما مهمترین ویژگی کتابتان چیست؟
مهمترین ویژگی صادق بودنش است. چون سعی شده تا آنجا فکرم به من اجازه میدهد، صادقانه باشد... حتما جاهایی است که ناگفته مانده اما آنجا ازحیطه مغزی من خارج بود. شاید درکتابی که خواهمنوشت، گریزی به این موضوع بزنم. همه اینها درمورد کارهای پشت صحنه من خواهدبود.
بله اتفاقا چند وقت پیش بود که پاسپورتم را تجدید کردند و کارت ملی برایم فرستادند و شناسنامه.
بهروز وثوقی الان در آمریکا چه میکند؟
زندگی معمولی خودم را دارم. مطالعه میکنم از تمام اتفاقاتی که در مملکتم میافتد باخبرم، نگران مملکتم و جوانانش هستم. دلم میخواهد مملکتم مثل همه کشورهای مترقی دنیا در جایگاه خود قرار بگیرد و جوانهایمان که میخواهند، از مملکت درست استفاده کنند و سازندگیاش بیشتر باشد و البته به کارهایی که به من پیشنهاد میشود فکر میکنم که کدام بهتر است...
بعضیها معتقدند که در کتابتان به برخی از اتفاقات بهصورت جدی نپرداختید. از جمله موضوع "انقلاب" و خانم "گوگوش". آیا میخواهید به این موضوعات در کتاب دیگری بپردازید؟
اگر کتاب دیگری بنویسم باید به مسائل دیگری بپردازم. من میخواستم دراین کتاب، فقط پشتصحنه برخی فیلمهای اثرگذاری که بازی میکردم را بنویسم بنابراین از خیلی مسائل گذشتم تا به این موضوعات بپردازم. فکر میکردم زندگی خصوصي افراد شاید برای افراد به خصوصی جالب باشد اما برای مردم زندگی کاری من جذاب است. ایمیلهايی که دریافت میکنم شاهد این مساله است که این موضوع برای مردم جذاب است.
و انقلاب که زندگی شما را دگرگون کرد؟
راجع به انقلاب چه میتوانستم بگویم؟ که یک اتقاقی در ممکلتم افتاده؟ و من آنجا نیستم که ببینم چه اتقاق افتاد. اما آنچه که میشنوم آدم را اذیت میکند. در واقع دلیلی نداشتم که راجعبه انقلاب صحبت کنم. چون بعد از انقلاب من کار بخصوصی نکردم که بخواهم در مورد آن صحبت کنم و مثلا با مطلاعه این کتاب افرادی که علاقهمند فیلم قیصر هستند، میتوانند ببینند که فیلم چگونه ساخته و ماندگار شد. اول کتاب هم گفتم این کتاب برای همه نیست، برای کسانی است که کارهای من را دوست داشتند و میخواهند این کتاب در آرشیو خانهشان باشد. اگرچه هر خوانندهای میتواند ایرادهای خودش را به کتاب داشتهباشد.
ممکن است کتاب دیگری بنویسید؟
هیچ بعید نیست و در فکرش هستم که یک کارهایی بکنم. یکی از آرزوهای من این بود که فرصتی به من دادهمیشد که میتواستم در ممکلت خودم برگردم و 30-40 سال تجربه خود را در اختیار جوانان بگذارم و تقدیمشان کنم.
به نظر شما مهمترین ویژگی کتابتان چیست؟
مهمترین ویژگی صادق بودنش است. چون سعی شده تا آنجا فکرم به من اجازه میدهد، صادقانه باشد... حتما جاهایی است که ناگفته مانده اما آنجا ازحیطه مغزی من خارج بود. شاید درکتابی که خواهمنوشت، گریزی به این موضوع بزنم. همه اینها درمورد کارهای پشت صحنه من خواهدبود.
به همراه آنتونی کویین درپشت صحنه فیلم کاروانها، 1977
یعنی کتاب دوم هم شخصی نخواهد بود؟
در این کتاب نوشتهشده که چهقدر درس خواندم و چهطور معروف شدم، چگونه عاشق شدم همه این چیزها مشخص است، شاید برخی علاقهمند هستند جزییات بیشتری از زندگی هنرمندان را بدانند، اما فکر میکنم هیچ دلیلی ندارد به خاطر عدهای، عدهای دیگر را ناراحت کنم. کتاب دیگرم راجعبه نوع بازیگری در سینماست. آن چیزی که من پیداکردم، مصرف کردم و میدانم اگر افراد دیگر استفادهکنند از آن بهرهمند بشوند.
گوزنها، یکی از قلههای حرفهای کار شما به شمار میرود. این فیلم چهطوری اینقدر سیاسی شد؟
داستان از وقتی نوشتهشد سیاسی بود. به همان شکل بازی شد که نوشته شدهبود. هیات سانسور وقت، ایراد خاصی ندیدند د ولی بعدا که مردم دیدند و تفسیر خاصی کردند، فیلم توقیف شد. اگر دقت کردهباشید، همه کارهای من با هم فرق دارد. این هم یکی از کارهای من بود که با کارهای دیگر من
در این کتاب نوشتهشده که چهقدر درس خواندم و چهطور معروف شدم، چگونه عاشق شدم همه این چیزها مشخص است، شاید برخی علاقهمند هستند جزییات بیشتری از زندگی هنرمندان را بدانند، اما فکر میکنم هیچ دلیلی ندارد به خاطر عدهای، عدهای دیگر را ناراحت کنم. کتاب دیگرم راجعبه نوع بازیگری در سینماست. آن چیزی که من پیداکردم، مصرف کردم و میدانم اگر افراد دیگر استفادهکنند از آن بهرهمند بشوند.
گوزنها، یکی از قلههای حرفهای کار شما به شمار میرود. این فیلم چهطوری اینقدر سیاسی شد؟
داستان از وقتی نوشتهشد سیاسی بود. به همان شکل بازی شد که نوشته شدهبود. هیات سانسور وقت، ایراد خاصی ندیدند د ولی بعدا که مردم دیدند و تفسیر خاصی کردند، فیلم توقیف شد. اگر دقت کردهباشید، همه کارهای من با هم فرق دارد. این هم یکی از کارهای من بود که با کارهای دیگر من
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
0 نظرات:
ارسال یک نظر