"پرسپوليس": از کتاب مصور تا فيلم

۱۳۸۶ تیر ۶, چهارشنبه ۲۳:۴۲ By Hamedan , In


 


ميليون ها نسخه از کتاب هاي مصور مرجان ساتراپي در سراسر جهان به زبان هاي مختلف فروش رفته: فرانسوي، انگليسي، چيني يا عبري؛ ولي از زمان شصتمين جشنواره سينمايي کن، اين نويسنده ايراني شهرت بين المللي جديدي کسب کرده است؛ شهرت يک کارگردان سينمايي و سازنده يک فيلم بلند به نام "پرسپوليس"؛ فيلمي که در بخش رسمي مسابقات حضور پيدا کرد و در نهايت جايزه پرافتخار هيأت داوران را از آن خود نمود.
به راستي که "پرسپوليس" ماجراي جالبي را پشت سر گذاشته: اين اثر در ابتدا به صورت يک کتاب مصور کوچک و سياه و سفيد توسط يک مهاجر ايراني ناشناس نوشته شد و در سال 2000 به چاپ رسيد. اين کتاب در مدت چند ماه موفقيت بزرگي کسب کرد و جلد 2، 3 و 4 آن نيز نوشته و منتشر شد. سپس به دليل حق چاپ، تقاضاهايي از سوي استوديوهاي فيلمسازي، به ويژه امريکايي، دريافت شد تا نسخه سينماتوگرافيک آن نيز ساخته شود. مرجان ساتراپي پس از رد پيشنهادات هاليوود، در نهايت تصميم گرفت که با امکانات خود و با کمک ونسان پارونو، دوست نقاش و شريک آتليه اش، اين مهم را انجام دهد.
به واسطه اين همکاري، "پرسپوليس" خلق شد و روز چهارشنبه در سينماهاي فرانسه به روي اکران خواهد آمد. "پرسپوليس" به واقع يک شگفتي در دنياي انيميشن تلقي مي شود؛ فيلمي سياه و سفيد و درعين حال بدون جلوه هاي سه بعدي که با توجه به استانداردهاي موفقيت در عصر حاضر، کمي غريب به نظر مي آيد. "پرسپوليس" که در محتواي خود بسيار شاعرانه، قدرتمند و خلاقانه است، در هدف خود يعني نقل داستان انقلاب، جنگ، تعصبات مذهبي و تبعيد و غربت نيز موفق بوده؛ درواقع، داستان خاص مرجان به يک داستان کلي تبديل شده...
تهران، سال 1978: مرجان هشت ساله [گابريل لوپز] به آينده فکر مي کند و آرزويش پيامبر شدن و نجات جهان است. مرجان از سوي پدر و مادر روشنفکر و مدرن خود، تاجي [کاترين دونو] و ابي [سيمون آبکاريان] عزيز دردانه شده و درعين حال به مادربزرگ [دانيل داريو] خود که شخصيتي آزاد و ناسازگار دارد نيز بسيار نزديک است. مرجان در نزد اين خانواده سکولار و روشنفکر با جهان بزرگترها و سياست آشنا مي شود. شاه به پايان دوره خود نزديک است و مرجان با کنجکاوي و عشق خاصي بحث هاي "بزرگترها" و رويدادهاي جامعه را دنبال مي کند؛ رويدادهايي که در نهايت منجر به وقوع انقلاب ايران شدند.
با به روي کار آمدن جمهوري اسلامي، مخالفان سياسي دوره شاه، مانند عموي مرجان، از زندان ها آزاد شدند و جاي آنها را "خائنين" و وفاداران به شاه گرفتند. گويي که نسيم آزادي در ايران وزيدن گرفته و روشنفکران و انديشمندان به ظهور يک جامعه جديد ايمان پيدا کرده اند. سپس دوره سرخوردگي، نااميدي و "کميته" آغاز مي شود و رفتار و حتي طرز لباس پوشيدن جامعه تحت کنترل گشتهاي انقلابي در مي آيد.
در نظر مرجان، همه اينها خنده دارند. دختر کوچکي که از اين پس بايد حجاب بر سر داشته باشد، اکنون رؤياي انقلابي شدن را در سر مي پروراند.
و خيلي زود جنگ عليه عراق و بمباران. اينها باعث از دست رفتن نزديکان مرجان مي شوند و سرکوب داخلي روز به روز شدت مي گيرد. عموي مرجان که در دوره شاه در زندان بسر مي برد، پس از انقلاب اسلامي اعدام مي شود. مرجان با زبان درازي ها و مواضع بسيار راسخ خود تبديل به يک نوجو

0 نظرات: